نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یکی از خادمان اقا علی بن موسی الرضا تعریف میکرد
داشتم تو صحن انقلاب قدم می زدم، دیدم کنار پنجره فولاد خیلی شلوغه ... سریع خودم رو رسوندم به پنجره فولاد و دیدم امام رضا به اذن خدا یک دختر چهارساله که کور مادرزاد بود رو شفا داده.
با کمک پدرش و چند تا از خادمین دیگه دختر رو از لابلای جمعیت بیرون کشیدیم... 
داشتیم می رفتیم سمت اتاق شفایافتگان، که دیدم پدرِ دختر رو سمت پنجره فولاد کرد و با لهجه زیبای خودش با امام رضا صحبت می کرد....

اول فکرکردم داره تشکر می کنه
خوب گوش کردم دیدم داره به امام رضا میگه آقاجان دستت درد نکنه، ولی آقا اینا دو تا خواهر دوقلو هستند، حالا من این یکی رو می برم، جواب اون یکی رو چی بدم. و اشکاش همینطور داره می ریزه. اشک شوق شفای این دخترش و بغض برای اون یکی دخترش قاطی شده بود.

تو همین حال واحوال بود که رسیدیم اتاق شفایافتگان و ماجرا را ثبت کردیم و همراه این پدر و دختر راهی محل اقامت شون شدیم.
وقتی رسیدیم در هتل دیدیم اونجا هم شلوغه...
پرسیدیم چی شده؟
گفتند: امام رضا یه دختر چهارساله که کور مادرزاد بود رو شفا داده...

قربون کرمت آقاجان یاعلی بن موسی الرضا
┘◄
التماس دعا

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:21 قبل از ظهر | |







باران میبارید

کودک نگاهی به سوراخ کفشهایش انداخت

سرش را رو به آسمان کرد و گفت:

"خدایا ناراحت نباش!!!

امشب میدوزمشون"

 

 

* * * * * *

طالع اگر مدد دهد .....دامنش آورم به کف

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:14 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:57 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:55 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:54 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:54 بعد از ظهر | |







باسلام.

شما می توانید دلنوشته ها و حرف های خود را در این وبلاگ منتشر کرده و دلنوشته های دیگران را نیز بخوانید.

برای نوشتن دلنوشته خود، درقسمت نظرات همین بخش آنرا بنویسید تا پس از تایید منتشرشود.

لازم به ذکراست مطالب سیاسی، ضدمذهبی و توهین آمیز تایید نخواهدشد.

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:12 بعد از ظهر | |







ﻣﺠﻠﺲ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ......
ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﻋﺼﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩ .....
ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻋﺼﺎ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ، ﺗﻌﺎﺩﻝ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻮﺍﺱ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﺼﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ
ﻋﮑﺲ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺩﻩ .....
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺖ:
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻋﺼﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ؟ !
ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﺘﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﺧﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﺮﺵ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﻥ ﺧﺎﮐﯽ ﻧﺸﻮﺩ .....
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ....
اینجا شعر زیبایی هست در وصفش........
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ
ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﺪ
ﻫﺮ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﺳﺖ
ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ
ﻋﺬﺍﺏ ﻣﯿﮑِﺸﻨﺪ

ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻨﺪ
ﻋﺬﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ " ﻣﺪﺭﮐﯽ " ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﭼﻪ "ﺩﺭﮐﯽ " ﺩﺍﺭﯾﺪ !

 

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:48 قبل از ظهر | |







 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:7 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:5 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:1 قبل از ظهر | |







انسان پدیده ای غریب است:


به فتح هیمالیا می رود،


به کشف اقیانوس آرام دست میابد،


به ماه و مریخ سفر می کند،


تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش

 

نمی کند آن را کشف کندو آن دنیای درونی وجود خود است



 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:31 قبل از ظهر | |







بخـنــد  هــرچـنــد  غـمـگینــی

   بـبخــش  هــرچـنـد   مـسکینـــی

 فـرامـوش کــن هــرچـنــد    دلــگیــــری

زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت   ...

 بخنـــد  ببخــش و فرامـوش کـــن

  هــرچـنــد میدانم ...  آســـان نــیســـت


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:26 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:20 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:37 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:36 قبل از ظهر | |







زندگی زیباست چشمی باز کن          گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست      عینک بدبینی خود را شکست

علت عاشق ز علتها جداست           عشق اسطرلاب اسرار خداست

من میان جسمها جان دیده ام           درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام بر شاخه احساسها            میتپد دل در شمیم یاسها

زندگی موسیقی گنجشکهاست       زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود             میتواند زشت هم زیبا شود

حال من در شهر احساسم گم است    حال من عشق تمام مردم است

زندگی یعنی همین  پروازها             صبحها، لبخندها، آوازها

ای خطوط چهره ات قرآن من             ای تو جان جان جان جان من

با تو اشعارم پر از تو میشود           مثنوی هایم همه نو میشود

حرفهایم مرده را جان میدهد        واژه هایم بوی باران میدهد

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 11:34 قبل از ظهر | |







تا زندگی ات شادمانه شود...

خود را باور کن

اما مغرور مشو

راضی باش

ولی پیشرفت را فراموش مکن.

عشق را مهربانانه در آغوش بگیر

و همواره آن را ببخشای

به هنگام پیروزی متواضع

و لحظه شکست دلیر باش

مایه امیدواری و آسایش دیگران شو

تا همان به تو ارزانی شود

شاد باش ... تا شگفتی ات تجلی یابد


 





[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 11:29 قبل از ظهر | |







اگرنمي تواني بلوطي بر فراز تپه اي باشي
بوته اي در دامنه اي باش
ولي بهترين بوته اي باش كه در كناره راه مي رويد
 ((
اگر نمي تواني درخت باشي ،بوته باش ))

اگر نمي تواني بوته اي باشي، علف كوچكي باش
و چشم انداز كنار شاه راهي را شادمانه تر كن
اگر نمي تواني نهنگ باشي، فقط يك ماهي كوچك باش
 -
ولي بازيگوش ترين ماهي درياچه!

همه ما را كه ناخدا نمي كنند، ملوان هم مي توان بود
در اين دنيا براي همه ما كاري هست
كارهاي بزرگ و كارهاي كمي كوچكتر
و آنچه كه وظيفه ماست ، چندان دور از دسترس نيست

اگرنمي تواني شاه راه باشي ، كوره راه باش
اگر نمي تواني خورشيد باشي، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمي گيرند
هر آنچه كه هستي، بهترينش باش

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 11:28 قبل از ظهر | |







(این گونه نگاه کنید:)

 

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلا مش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کارایی اش نه به قیمتش

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختی اش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکی اش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغری اش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 10:51 قبل از ظهر | |







-1خداوند از تو نخواهد پرسید که چه خودرویی داشتی و سوار می شدی ، بلکه از تو خواهد پرسید که چند نفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

2-خداوند از تو نخواهد پرسید که زیر بنای خانه ات چند متر بود ، بلکه از تو خواهد پرسید که به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتی؟

۳-خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی ، بلکه از تو خواهد پرسید که به چند نفر لباس پوشاندی؟

۴-خداوند از تو نخواهد پرسید که عنوان ومقام شغلی تو چه بود ، بلکه از تو خواهد پرسید که آیا آنرا به بهترین نحو انجام دادی؟

۵-خداوند از تو نخواهد پرسید که چه تعداد دوست داشتی ، بلکه از تو خواهد پرسید که برای چند نفر دوست و رفیق بودی؟

۶-خداوند از تو نخواهد پرسید که در چه منطقه ای زندگی می کردی ، بلکه از تو خواهد پرسید که با همسایگانت چگونه رفتار می کردی؟

۷-خداوند از تو نخواهد پرسید که پوست تو چه رنگی بود و چه قیافه ای داشتی ، بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

۸-خداوند از تو نخواهد پرسید که چقدر ثروت داشتی ، بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه و در چه راهی هزینه اش کردی؟

 

*خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا اینقدر طول کشید تا به جستجوی رستگاری بپردازی،بلکه بجای دروازه های جهنم با مهربانی تو را به عمارت بهشتی خواهد برد.

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:6 قبل از ظهر | |







جملاتي بسیار زیبا از حسین پناهی "روحش شاد"

میدونی بهشت کجاست؟

یه فضای چند وجب در چند وجب ، بین بازوهای کسی که دوستش داری...

وقتی کسی اندازت نیست، دست به اندازه ی خودت نزن...

ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی است...

می کوشم غمهایم را غرق کنم، بی شرفها یاد گرفته اند شنا کنند...

مگه اشک چقدر وزن داره که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم؟...

با فنجانی چای هم میتوان مست شد اگر اویی که باید باشد، باشد...

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد...

جالب است...! ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام نوشت جز احوالم...

اجازه...! اشک سه حرف ندارد ، اشک خیلی حرف دارد...

کودکی ام را دوست داشتم ، روزهایی که بجای دلم سر زانوهایم زخمی بود

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:35 قبل از ظهر | |







خیلی چیزها توی زندگی هست که بودنشون نشانه زندگیه ولی ما

آدما چون گاهی خیلی احساساتی میشیم از اونا بد میگیم....مثل بی

وفایی،دروغ،سختی ها و مشکلات و مرگ و غم و غصه....اما واقعیت

اینه که تا زندگی و تمام مشتقاتش ،وجود داره ،این مسائل هم وجود

داره....

چون من صادقانه برخورد میکنم،دلیلی نداره انتظار داشته باشم همه

صادق باشند!

اینا رو نگفتم که بیاییم هی حساب کنیم چی خوبه و چی بده،چون

 

جدا اینقدر تکراریه که حتی برای خودم هم گفتن اینا،یه نوع وقت

کشی بیخودیه...منظور من اینه که هیچ چیزی توی این دنیا طبق

حساب و کتاب من و تو پیش نمیره،اما گاهی با نظرات و ارزشهای ما

موافقه و گاهی مخالف....اگر موافق باشه که چه بهتر!

 

اما اگه اوضاع طبق ارزشها و انتظاراتمون از زندگی پیش نره چه باید

کرد؟

این پست یه نظر خواهی و یه جور پیدا کردن راهه....امیدوارم صادقانه

روشهای خودتون رو بنویسید تا بتونیم نتیجه خوبی بگیریم....ممنونم.

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:21 قبل از ظهر | |







ماه "ربیع الاول" همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است .


ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله ،اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان عفلت به برکت اشک های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.


ماه "ربیع الاول" همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است . چرا كه او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیكترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست . و گویا روزى است كه كاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شاملترین رحمتها، برترین بركتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .


پس بر انسان مسلمان كه برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است در این ماه به شکرانه ارازنی شدن آن نعمت بزرگ به عبادتی از سر شور و اشتیاق بپردازد،گرچه عبادات شبانه روزی عالمیان هرگز در خور چنین نعمتی نخواهد بود اما "آنچه سعی است ما در طلبش بنماییم".

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:5 قبل از ظهر | |







تا به حال به شکل ظاهری تسبیح دقت کردی که چقدر به دل میشینه؟این اصلا ربطی به مذهبی بودن یا نبودن آدما نداره ،و بیشتر افراد از ظاهر تسبیح لذت میبرند،خصوصا اگر رنگ و شفافیت

مطلوب دانه ها رو هم در نظر بگیریم....تمام قشنگی تسبیح و اصلا فلسفه اون،همین پیوستگی و تکرر اونه...هر وقت به تسبیحم و دانه های درشت و چوبی اون نگاه میکنم،یادم میافته که باید

هر لحظه و هر روز احساسات خوب  و یاد خدا و شکر تمام چیزهایی که بهمون داده رو توی رشته افکارم ردیف کنم و شرایط سخت یا آسان این با یاد او بودن رو ازم نگیره....یادم میاد هر چیزی

باید سر جای خودش توی این رشته طولانی عمر وزندگیمون قرار بگیره و بطور مداوم هم تکرار بشه....یه نکته جالب هم اینکه همه چیزهای تکراری دل آدمو میزنند و آدمو خسته میکنند،اما

ذکرهایی که یاد خدا رو در ما بیدار میکنه با تکرارشون زیباتر و دوست داشتنی تر میشن....یه روزهایی اگه وقت نداریم اونا رو تکرار کنیم ،فکر کردن به اونا هم دل و روحمون رو مثل دونه های

تسبیح مرتب و هدفدار میکنه.....

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:58 قبل از ظهر | |